نوشته شده توسط : تیم ظهور

 

داستان سفر امام رضا(ع)را جناب محمدرضا انصاری در کتابی به نام "گزارش لحظه به لحظه از سفر امام رضا(ع)به ایران"، البته با رعایت اختصار آورده اند.ما نیز به مناسبت ولادت امام رضا(ع) به آن شدیم تا قسمتی از این کتاب را بیاوریم. در میان تمام ماجراهایی که امام رضا(ع) در این سفر با آن بر خورد نمود و احادیث گران قدری را بیان می نماید می توان به قسمتی از سفر امام رضا(ع) در نیشابور اشاره کرد.آن جا که امام رضا (ع)حدیثی را می فرماید که بعد ها به نام" حدیث سلسلة الذهب" معروف شد.
حدیث سلسلة الذهب در نیشابور
کاروان امام رضا(ع) پس از چندین روز اقامت در نیشابور آمادة حرکت به سوی مرو شد. مأموران برای آنکه از یک سو حضرت را از چشم مردم مخفی کنند و از سوی دیگر احترام ظاهری را حفظ کنند، آن حضرت را بر محملی سوار کردند که از نقرة خالص بود و با پارچه ای از خز پوشانده شده بود که داخل آن دیده نمی شد، و بر روی قاطری سیاه و سفید گذاشته شده بود.
مسیر کاروان از داخل بازار نیشابور بود و سیل جمعیت از مرد و زن از خانه ها بیرون آمده بودند و حضرت را مشایعت می کردند. هنگامی که محمل به وسط بازار رسید دو نفر از سر شناس ترین علمای نیشابور _ که از بزرگان و حافظان احادیث بودند _ب نامهای((ابو زرعه))و ((محمد بن طوسی)) درحالی ک عدۀ ی شماری از علما ومردم گرد آنان بودند ، کنار قاطر آمدند افسار آن را گرفتند به حضرت عرض کردند:
ای مولا و ای پسر مولایمان ،ای امام و پسر امامان ، سلالۀ پاک منتخب ، ای چکیدۀ طهارت پامبر (ص) ، به حق پدران طاهرینت و گذشتگان کریمت، صورت مبارک خود رابه ما نشان ده و حدیثی از پدرانت از پیامبر(ص)نقل کن تا از تو به یادگار بماند.
با درخواست آن دو نفر که ده ها هزار نفر شاهد سخنانشان بودند مرکب را متوقف کردند.گرداگرد کاروان مملو از جمعیت منتظر بود و چشم ها به محمل دوخته شده بود؛ تا آن که غلامان پردۀ خیزی را که بر محمل بود کنار زدند و دیدگان مردم به جمال نورانی علی بن موسی الرضا (ع) روشن شد.
با دیدن آن جمال آسمانی صدای گریۀ مردم بلند شد. عده ای اشک شوق می ریختند،و بعضی از خوشحالی پیراهن خود را پاره می کردند و عده ای خود را بر خاک می کشاندند! همه برای بوسیدن افسار مرکب امام رضا(ع) از یکدیگر سبقت می گرفتند؛ و عده ای بر روی انگشتان پا بلند می شدند و به سوی محمل گردن می کشیدند تا آن حضرت را خوب ببینند.
این منظره قابل کنترل نبود و همچنان تا ظهر ادامه یافت و اشک شوق از دیده ها جاری بود. بزرگان و علما برای سکوت جمعیت فریاد زدند: ای مردم ،گوش فرا دهید و بفهمید. پیامبر(ص) را درباره ی اهل بیتش ناراحت نکنید. ساکت باشید و با فریاد های خود امام رضا(ع)را اذیت نکنید.
برای این که سخن حضرت را همگان بشنوند((ابوزرعه))و((محمدبن اسلم طوسی)) کلمه به کلمۀ حدیث را با صدای بلند برای مردم تکرار می کردند؛و بیش از 24000نفر حدیثی را که از حضرت می شنیدند بر کاغذ می نگاشتند.
امام رضا (ع) پس از سکوت مردم، حدیثی را از پدران بزرگوارشان نقل کرد که به خاطر اسنادش بعد ها((سلسلة الذهب))یعنی((اسناد طلایی)) نام گرفت. حضرت سخن خود را چنین آغاز کرد:
برایم نقل کرد پدرم موسی بن جعفرالکاظم،که فرمود: برایم نقل کرد پدرم جعفر بن محمد بن الصادق، که فرمود: برایم نقل کرد پدرم محمد بن علی الباقر،که فرمود: برایم نقل کرد پدرم علی بن حسین زین العابدین،که فرمود: برایم نقل کرد پدرم حسین بن علی شهید کربلا، که فرمود: برایم نقل کرد پدرم علی بن ابی طالب امیر المؤمنین،که فرمود:برایم نقل کرد برادرم و پسر عمویم پیامبر،که فرمود : برایم نقل کرد جبرییل روح الامین،که فرمود:شنیدم پروردگار عزوجل چنین می فرماید((کَلِمَةُ لا ِالهَ ِالَا اللهُ حِصنی ، فَمَن قالَها دَخَلَ حِصنی،فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی)):((کلمة لا اله الا الله قلعۀ محکم من است. هر کسی آن را بگوید وارد قلعۀ من شده،و هر کس وارد قلعۀ من شود  از عذابم در امان است)).راست گفته اند خداوند سبحان و جبريیل و پیامبران و امامان.(این حدیث امام رضا(ع)در نیشابور به صورت فوق برای مردم بیان فرموده است ،ولی در روایات دیگری آمده است که امام رضا (ع) در سال 194ق در مدینه نقل کرد از پدرش موس بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد از پدرش محمد بن علی از پدرش علی بن حسین از پدرش حسین بن علی از پدرش علی بن ابی طالب از پیامبر از جبرییل از میکاییل از اسرافیل از لوح از قلم که خداوند فرمود:((ولِایَةُ عَلِیِّ بنِ اَبی طالبحِصنی اَمِنَ مِن ناری)):((ولایت علی بن ابی طالب قلعۀ من است . هر کس داخل قلعۀ من شود از آتش من در عذاب است)).
گویا مأموران بیش از این نتوانستند تحمل کنند و با تمام شدن حدیث حضرت فورا پرده را انداختند و قاطر حرکت کرد. چند قدم جلو تر امام رضا(ع)پرده را کنار زد و سر از محمل بیرون آورد و فرمود((البته با شرط هایی که دارد و من یکی از شروط آن هستم))!
در روایتی دیگر حضرت پس از ذکر اسناد حدیث چنین فرمود:
...خداوند تبارک و تعالی می فرماید: من خداوند یکتا و یگانه و تنها هستم. ای بندگانم مرا عبادت کنید؛ و بدانید هر کس از شما که مرا با شهادت مخلصانة (( لا اله الا الله)) ملاقات کند وارد قلعة من شده است. و هر کس به قلعه من در آید از عذابم در امان خواهد بود.
پرسیدند :یابن رسول الله، اخلاص در شهادت ((لا اله الا الله)) چیست؟ فرمود:اطاعت خدا و پیامبر(ص)و ولایت اهل بیت(ع).
 
 
 
به کتاب های بحارالانوار:ج93 ص246و247.مناقب آل ابی طالب:ج2 ص 296.الجواهر السنیة:ص225،262،267.معانی الاخبار:ص 371.امالی صدوق:ص 305.امالی طوسی:ص 353.تفسیر کنزالدقایق:ج1 ص 505. تفسیر نورالثقلین:ج5ص548مراجعه شود.


:: موضوعات مرتبط: ولادت امام رضا (ع) , ,
:: بازدید از این مطلب : 264
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 28 / 7 / 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد